قسمت سوم
از انصاف به دور خواهد بود که از نقش دفاعی یکعده از قومندانان نامدار وادی پنجشیر به خصوص در دفاع از خط سرک عمومی و خط دربند یادآوری نگردد. از آن میان میتوان از قومندان گلحیدرخان، قومندان امین حصارک، قومندان نورحبیب گلبهاری که مسئولیت مسیر اصلی دره (دالان سنگ) را عهدهدار بود، رجب خان، قمندان فقیراحمدخان قلاچه، جنرال محمد نسیم سنگین مشهور به ملا نسیم (جنرال متقاعد نامدار و توانای بخش سقیله پنجشیر که قمندانی لوای ارتش را در کارنامه دارد)، مرزاجان زمانکور با مجاهدین قرارگاه زمانکور و قرارگاه تاواخ و دیگر قهرمانانی که نام یکعدهشان در بخشهای دیگر ذکر شده است.
سنگرهایی که بیست وچند سال قبل حفر گردیده بودند به مرور زمان به اثر باد و باران و ریزش خاک از بین رفته بود و فرصتی برای حفر دو باره آنها نبود. اما از جانب دیگر اندکی غفلت نیز در کار بود. مقاومتگران بیباکانه دشمن را دستکم گرفته و موضعهای مستحکم نساخته بودند. بالخصوص آنگاه که دشمن در این جنگ از سلاح دوربیندار بنام بزبزک استفاده میکرد، بدون داشتن آنچه را نظامیان موضع «سنگبقهای» میگویند دفاع دشوار بود. بسیاری از مقاومتگران ما شبهنگام بالاثر هدف سلاح بزبزک به شهادت رسیدند. از آنجایی که دشمن از تمام ولایات نیرو و جنگجو برای تعرض به پنجشیر جمعآوری کرده بود، تلفات سنگین خود را نادیده میگرفتند، روی جسدهای شان پا میگذاشتند، و به پیشروی ادامه میدادند. دوربین شب نزد مقاومتگران ما بسیار اندک بود، به همین دلیل دشمن شبانه با استفاده از دوربین شب حمله میکرد و روزانه از شدت جنگ کاسته میشد.
از مقاومت گلحیدرخان در دالانسنگ باید تمجید کرد. با آنکه مدتها از جنگ دور بود و تقریباً غیرمحارب محسوب میشد، سن و سالش بلند رفته بود و همه میدانیم که یک پایش در دوران شورویها به اثر انفجار ماینی قطع شده بود، اما با شجاعت ایستاد و تا پای جان رزمید. گلحیدرخان یکی از فرماندهان مشهور و نترس دوران جهاد و مقاومت افغانستان است. در کتابهایی که در رابطه به جنگ پنجشیر نوشته شده از او بعنوان جنگجوی افسانهای و دلیر یاد شده است. در مقاومت اول هم مسئولیت دروازه اصلی پنجشیر به عهده او بود که هیچگاه دشمن نتوانست آنرا عبور کند. قضاوتهای واهی در مورد او بیانصافی و غیرعادلانه است.
پس از آنکه با شکسته شدن خطوط دربند و کوهشتل( پایمزار) گلحیدرخان مجبور به عقبنشینی شد، به پیاوشت که از توابع رخه و محله اجدادی من است آمد. با هم گفتوشنودهایی در مورد جنگ، سرنوشت مردم و ادامه مقاومت داشتیم. سخت نگران چند عراده وسایط بیامچهل (BM40) در دشتک بود که مبادا سالم به دست دشمن بیفتد. گفت من میروم تا آنها را حریق کنم. به او گفتم که طا/لبان نزدیک آب تاواخ (دو کیلومتری دشتک) اند، چندتن را بفرستیم تا آنها را تخریب کنند اما نپذیرفت و خود رفت این مأمول را انجام داد و برگشت.
او اصرار داشت تا برود هلیکوپترهای جا مانده در میدان ورزشی را نیز تخریب کند اما قمندان امنیه که آنجا حضور داشت مانع شد و گفت، من سربازانم را میفرستم تا اینکار را انجام دهند. سربازان پس از چند دقیقه دوباره برگشتند و گفتند کسی آنجا پهرهداری میکرد و گفته که او وظیفه تخریب را در صورت نزدیک شدن دشمن دارد. بههرصورت، بعدها اطلاع حاصل کردیم که یکی از مقامات محلی با در یافت امتیاز مسئولیت تخریب آنها را گرفته بود اما آنها را سطحی تخریب کرد که سبب شد دشمن بعدها چرخبال ها را انتقال دهد. قابل ذکر است که پیلوت آن دو هلیکوپتر جنگی قبلا ساحه را ترک گفته بودند و پیلوتی که آنها را جایی دیگری منتقل میکرد در دسترس نبود.
پس از برگشت، در مورد جنگ با گلحیدرخان مشورت کردیم. گفت بهتر است دشمن را بگذاریم با هم وصل شوند و بعد، از درههای فرعی بالای آنها عملیات میکنیم. برایش گفتم آنجا بماند تا یکجا به سنگربندی و سازماندهی بپردازیم، گفت میروم خانه (قریه شصت) لباس عوض میکنم برمیگردم. گفتم شاید تا آن وقت دشمن رخه را عبور کند و شما نتوانید برگردید، من همینجا لباس تهیه میکنم و مصلحت نیست که شما بروید.
در دوران جهاد و مقاومت، گلحیدرخان قمندان قرارگاه چمالورده بود که پیاوشت هم جز قلمرو فرماندهی او محسوب میشد. موقعیت پیاوشت مشرِف به رخه (در گذشته مرکز پنجشیر) است. به همین دلیل شورویها رخه را عمدهترین مرکز نظامی خود انتخاب کرده بودند. نود درصد قریه پیاوشت در زمان شورویها به ویرانه مبدل شده بود و این قریه، نسبت به اکثر قریهها بیشترین جوانان خود را در جنگ با شوروی از دست داده است. گلحیدرخان حرمت خاصی به پیاوشت و اهالی آن که عمدتا علما، ادبا وعرفا در میانشان بوده، دارد. به هرصورت اصرار من در آنزمان مبنی براینکه او بماند اثر نگذاشت. گفت میروم اگرطالب سرک را تصرف کرد یک مرکب ( الاغ) پیدا کرده از راه کوه برمیگردم. پس از اینکه او آنجا را ترک کرد رابطه ما قطع شد و از آنروز به بعد تا حالا او را ندیدهام. با قطع ارتباط هرکدام هرجایی قرار داشتیم، به ناچار بدون هماهنگی پلان طرح میکردیم و با جمع همراهان اجرا مینمودیم.
قمندان بهلولخان از فرماندهان نامدار و نترس و رجبخان که در شجاعت شهرت دارد، بعد از شکسته شدن خط دفاعی دربند و شتل، هریک به قرارگاههای منطقوی خود در فراج و آبداره عقبنشنی کردند و آمادگی به جنگ گرفتند. اما از آنجاییکه مقاومتگران مصروف جابجایی خانوادههایشان شدند تقریباً بعضی از فرماندهان تنها ماندند. قطع ارتباطات، پلانگذاری را فوقالعاده دشوار ساخت.
قمندان امین حصارک در سوق اداره جنگ در «دره حصارک» نسبتاً منسجمتر عمل کرد و ضربات کوبنده به دشمن با کمترین تلفات از مقاومتگران وارد نمود. قمندان محمد امین امان مرد متین و متواضعیست که از خود قهرمانیهای بسیاری نشان داده است. سنگرداری او و معاونش بابه صاحبخان در مقاومت دوم بیمانند است. حرمت این مرد به همه ما الزامیست. البته نقش قمندان شاهنظر،، قمندان محمد داد، و داکتر عبدالمبین خیرخواه نیز در جنگ مرشتان و حصارک جداً برجسته بود. چند روز قبل از سقوط کابل، به همت آقای خیرخواه سلاح و مهمات زیادی به قمندانی پولیس پنجشیر و تعدادی از قرارگاهها از کابل فرستاده شد که هیچ مقام دولتی دیگری که در ارگانهای امنیتی ایفای وظیفه داشتند چنین شاهکاری انجام نداده بودند.
با شهادت بهلول خان جنگ در ولسوالی عنابه بیش از پیش دچار پراکندگی شد و در کل بنحوی سراسیمگی ایجاد گردید. بآنهم جنگ و گریز در مناطق زمان کور، عنابه، تاواخ و فراج ادامه یافت که در این جنگها نقش قمندان حسیب (که در جنگهای بعدی بیشتر نقشآفرینی کرد)، جنرال عبدالحسیب آخندزاده قهرمان جنگ بادغیس که جراحات شدید هم داشت و مرزاجان زمانکور قابل تحسین است. از رشادتها و حماسهآفرینی مرد کهنسال اما استوار، جنرال شاه ولیخان دره که از متخصصین سلاح سقیله است باید تحسین کرد. تا آخرین دم ایستاد و جانبازانه رزمید.
سرانجام مقاومتگران همه ناچار به عقبنشینی به سمت کوهها و کوهپایهها شدند. در رخه کاروان دشمن در آبداوه، بازار قابضان و بازار شیخان مورد کمین قرار گرفت و ضربات مهلک به دشمن وارد شد. و چند تن از جوانان سر به کف از قابضان و شیخان جام شهادت نوشیدند دره پیاوشت/چمالورده از اهداف بعدی دشمن در رُخه بود که با تلاش زیاد و با تاخیر توانست پیاده بدون وسایط خود را برساند. جاده را با سنگهای بزرگ بسته بودیم و متعاقبا اولین ضربه مهلک به دشمن در مبدأ ورودی به قریه پیاوشت وارد گردید. بعد در منطقه موسوم به «چلبالا» در مسیر خارج از قریه، دشمن به کمین دومی برخورد. اما ما خط اصلی دفاعی را در منطقه موسوم به «بَنْدَیْ» افراز کردیم تا از مردم و خانوادههایی که در قریه چمالورده و بالاتر از آن به کوهها متواری شده بودند محافظت شود. دشمن در آنروز از پیاوشت بالا نیامد و در صدد تقویت نیروهایشان بالاثر تلفاتشان در منطقه چلبالا بودند. ناگفته نماند که حضور زیاد خانوادهها و مردم ملکی در قریه چمالورده و بالاتر از آن، جنگ را دشوار ساخته بود. عدهای از مقاومتگران مجبور به جابجایی خانواده هایشان شدند.
شهید جنرال ودود زره، مرد آرام و کمسخن اما متین استوار و با اراده که مسئولیت اکمالات جبهه را عهدهدار بود و شهید فهیم دشتی، مردی که در کنار آمرصاحب زخم برداشت و به آرمان او تا شهادت در جریان برپایی مقاومت دوم در کنار همسنگرانش پابند ماند، از قهرمانانی اند که نام شان با قلم زرین ثبت تاریخ خواهد ماند. (در زمینه چگونگی شهادت آنها چند روز قبل در سال روز شهادت شان از همین دریچه پرداخته ام).
مولوی عباسی پریان، عضو شورای ولایتی پنجشیر، احمد جان بهار مبارز نترس و حماسه آفرین، قمندان رفیع پریان مشهور به ملا رفیع،محمد ثناء فرزند قومندان نام دار و عزت مند پنجشیر شهید محمد پناه، عبدالقادر فقیرزاده لغمانی، جوان صاحب قلم و ژورنالیست توانایی که دوشادوش شهید دشتی در تهیه گزارش و رسانیدن صدای مقاومت به جهان نقش بهسزایی ایفا کرد، و مجاهد نستوه و فروتن شهید روحاالله صالح برادر امرالله خان صالح که از اوان جوانی سرخیل مجاهدان بود تا آنکه به درجه شهادت نایل آمد، از دیگر آزادگانی اند که در برپایی مقاومت دوم نقش سرنوشتسازی ایفا کردند. همه مرهون شهامت ها و استاده داری آنها هستیم.
در هرصورت، در جنگ یکماهه پنجشیر تلفات طالبان بسیار سنگین بود. ما بیشترین تلفات را در این جنگ از مقاومتگران محلی داشتیم که شجاعانه تا پای جان ایستادند و برای دفاع از آزادی، عدالت، جان، مال و عزت شان قربانی دادند. یکبخش زیادی از نیروهای امنیتی که به پنجشیر آمده بودند، جنگیدن در یک نبرد نامتعارف را بلد نبودند. بسیاری از آنها از راههای کوهی رهسپار ولایات خود شدند. وسایط زرهی و سنگین وزنی که با خود به پنجشیر آورده بودند نیز کارایی چندانی نداشت زیرا در کمبود مهمات و موجودیت راههای دشوارگذر، ممکن نبود از آنها استفاده معقول صورت گیرد. اما ناگفته نماند که چندتن از پیلوتهای قهرمان قوای هوایی و یکشمار از فرماندهان ارتش ملی، پولیس، کمندوها و سایر نیرو های امنیتی وظیفه ایمانی خود را در قبال وطن و مردم جانبازانه به درستی ادا کردند و هنوز ادامه میدهند که در یک فرصت دیگر به نقش و فداکاری های آنها نیز خواهم پرداخت.
آنچه پس از آن اتفاق افتاد بخش دیگری از داستان است که همه کم و بیش آنرا شاهد بوده ایم. آنچه تا این بخش نوشتیم گوشهای از روایتهای آن جنگ تاریخیست. آزادگان و قهرمانان زیادی در آن جنگ سهم داشتند و هنوز به مقاومت در برابر تجاوز و ظلم ادامه میدهند. نام یکعده از قهرمانان به دلایل امنیتی ذکر نگردیده است، اما در بخشهای دیگر در رابطه به زوایای دیگر و رشادتهای رادمردان آزاده پرداخته خواهد شد. تاریخ از فداکاریها و قهرمانیهای همه سنگرداران آزادهای که شبهای سرد و روزهای داغ را در دل کوها سپری کردند و هنوز ادامه میدهند، خواهند نوشت. در دوسال پسین، باوجود فشار شدید دشمن و کمبود امکانات مالی و نظامی، مقاومتگران هنوز در برابر دشمن متجاوز و ظالم شجاعانه و تسلیمناپذیر سربلند ایستاده اند. مردمی که قربانی میدهند هرگز شکست نخواهند خورد. شکست واقعی تسلیمی و دست کشیدن از آرمان و مکتبیست که به خون هزاران شهید آبیاری شده است. پیروزی از آن حق است و ما پیروز میشویم؛ ان شاءالله العزیز. و ما ذالک علی الله بعزیز.
در یادداشتهای بعدی به زوایای دیگر این روایت نیز پرداخته خواهد شد.
ادامه دارد
نویسنده: فضل احمد معنوی
https://panjshirnews.com/vdcc.mq1a2bq14la82.htmlاز انصاف به دور خواهد بود که از نقش دفاعی یکعده از قومندانان نامدار وادی پنجشیر به خصوص در دفاع از خط سرک عمومی و خط دربند یادآوری نگردد. از آن میان میتوان از قومندان گلحیدرخان، قومندان امین حصارک، قومندان نورحبیب گلبهاری که مسئولیت مسیر اصلی دره (دالان سنگ) را عهدهدار بود، رجب خان، قمندان فقیراحمدخان قلاچه، جنرال محمد نسیم سنگین مشهور به ملا نسیم (جنرال متقاعد نامدار و توانای بخش سقیله پنجشیر که قمندانی لوای ارتش را در کارنامه دارد)، مرزاجان زمانکور با مجاهدین قرارگاه زمانکور و قرارگاه تاواخ و دیگر قهرمانانی که نام یکعدهشان در بخشهای دیگر ذکر شده است.
سنگرهایی که بیست وچند سال قبل حفر گردیده بودند به مرور زمان به اثر باد و باران و ریزش خاک از بین رفته بود و فرصتی برای حفر دو باره آنها نبود. اما از جانب دیگر اندکی غفلت نیز در کار بود. مقاومتگران بیباکانه دشمن را دستکم گرفته و موضعهای مستحکم نساخته بودند. بالخصوص آنگاه که دشمن در این جنگ از سلاح دوربیندار بنام بزبزک استفاده میکرد، بدون داشتن آنچه را نظامیان موضع «سنگبقهای» میگویند دفاع دشوار بود. بسیاری از مقاومتگران ما شبهنگام بالاثر هدف سلاح بزبزک به شهادت رسیدند. از آنجایی که دشمن از تمام ولایات نیرو و جنگجو برای تعرض به پنجشیر جمعآوری کرده بود، تلفات سنگین خود را نادیده میگرفتند، روی جسدهای شان پا میگذاشتند، و به پیشروی ادامه میدادند. دوربین شب نزد مقاومتگران ما بسیار اندک بود، به همین دلیل دشمن شبانه با استفاده از دوربین شب حمله میکرد و روزانه از شدت جنگ کاسته میشد.
از مقاومت گلحیدرخان در دالانسنگ باید تمجید کرد. با آنکه مدتها از جنگ دور بود و تقریباً غیرمحارب محسوب میشد، سن و سالش بلند رفته بود و همه میدانیم که یک پایش در دوران شورویها به اثر انفجار ماینی قطع شده بود، اما با شجاعت ایستاد و تا پای جان رزمید. گلحیدرخان یکی از فرماندهان مشهور و نترس دوران جهاد و مقاومت افغانستان است. در کتابهایی که در رابطه به جنگ پنجشیر نوشته شده از او بعنوان جنگجوی افسانهای و دلیر یاد شده است. در مقاومت اول هم مسئولیت دروازه اصلی پنجشیر به عهده او بود که هیچگاه دشمن نتوانست آنرا عبور کند. قضاوتهای واهی در مورد او بیانصافی و غیرعادلانه است.
پس از آنکه با شکسته شدن خطوط دربند و کوهشتل( پایمزار) گلحیدرخان مجبور به عقبنشینی شد، به پیاوشت که از توابع رخه و محله اجدادی من است آمد. با هم گفتوشنودهایی در مورد جنگ، سرنوشت مردم و ادامه مقاومت داشتیم. سخت نگران چند عراده وسایط بیامچهل (BM40) در دشتک بود که مبادا سالم به دست دشمن بیفتد. گفت من میروم تا آنها را حریق کنم. به او گفتم که طا/لبان نزدیک آب تاواخ (دو کیلومتری دشتک) اند، چندتن را بفرستیم تا آنها را تخریب کنند اما نپذیرفت و خود رفت این مأمول را انجام داد و برگشت.
او اصرار داشت تا برود هلیکوپترهای جا مانده در میدان ورزشی را نیز تخریب کند اما قمندان امنیه که آنجا حضور داشت مانع شد و گفت، من سربازانم را میفرستم تا اینکار را انجام دهند. سربازان پس از چند دقیقه دوباره برگشتند و گفتند کسی آنجا پهرهداری میکرد و گفته که او وظیفه تخریب را در صورت نزدیک شدن دشمن دارد. بههرصورت، بعدها اطلاع حاصل کردیم که یکی از مقامات محلی با در یافت امتیاز مسئولیت تخریب آنها را گرفته بود اما آنها را سطحی تخریب کرد که سبب شد دشمن بعدها چرخبال ها را انتقال دهد. قابل ذکر است که پیلوت آن دو هلیکوپتر جنگی قبلا ساحه را ترک گفته بودند و پیلوتی که آنها را جایی دیگری منتقل میکرد در دسترس نبود.
پس از برگشت، در مورد جنگ با گلحیدرخان مشورت کردیم. گفت بهتر است دشمن را بگذاریم با هم وصل شوند و بعد، از درههای فرعی بالای آنها عملیات میکنیم. برایش گفتم آنجا بماند تا یکجا به سنگربندی و سازماندهی بپردازیم، گفت میروم خانه (قریه شصت) لباس عوض میکنم برمیگردم. گفتم شاید تا آن وقت دشمن رخه را عبور کند و شما نتوانید برگردید، من همینجا لباس تهیه میکنم و مصلحت نیست که شما بروید.
در دوران جهاد و مقاومت، گلحیدرخان قمندان قرارگاه چمالورده بود که پیاوشت هم جز قلمرو فرماندهی او محسوب میشد. موقعیت پیاوشت مشرِف به رخه (در گذشته مرکز پنجشیر) است. به همین دلیل شورویها رخه را عمدهترین مرکز نظامی خود انتخاب کرده بودند. نود درصد قریه پیاوشت در زمان شورویها به ویرانه مبدل شده بود و این قریه، نسبت به اکثر قریهها بیشترین جوانان خود را در جنگ با شوروی از دست داده است. گلحیدرخان حرمت خاصی به پیاوشت و اهالی آن که عمدتا علما، ادبا وعرفا در میانشان بوده، دارد. به هرصورت اصرار من در آنزمان مبنی براینکه او بماند اثر نگذاشت. گفت میروم اگرطالب سرک را تصرف کرد یک مرکب ( الاغ) پیدا کرده از راه کوه برمیگردم. پس از اینکه او آنجا را ترک کرد رابطه ما قطع شد و از آنروز به بعد تا حالا او را ندیدهام. با قطع ارتباط هرکدام هرجایی قرار داشتیم، به ناچار بدون هماهنگی پلان طرح میکردیم و با جمع همراهان اجرا مینمودیم.
قمندان بهلولخان از فرماندهان نامدار و نترس و رجبخان که در شجاعت شهرت دارد، بعد از شکسته شدن خط دفاعی دربند و شتل، هریک به قرارگاههای منطقوی خود در فراج و آبداره عقبنشنی کردند و آمادگی به جنگ گرفتند. اما از آنجاییکه مقاومتگران مصروف جابجایی خانوادههایشان شدند تقریباً بعضی از فرماندهان تنها ماندند. قطع ارتباطات، پلانگذاری را فوقالعاده دشوار ساخت.
قمندان امین حصارک در سوق اداره جنگ در «دره حصارک» نسبتاً منسجمتر عمل کرد و ضربات کوبنده به دشمن با کمترین تلفات از مقاومتگران وارد نمود. قمندان محمد امین امان مرد متین و متواضعیست که از خود قهرمانیهای بسیاری نشان داده است. سنگرداری او و معاونش بابه صاحبخان در مقاومت دوم بیمانند است. حرمت این مرد به همه ما الزامیست. البته نقش قمندان شاهنظر،، قمندان محمد داد، و داکتر عبدالمبین خیرخواه نیز در جنگ مرشتان و حصارک جداً برجسته بود. چند روز قبل از سقوط کابل، به همت آقای خیرخواه سلاح و مهمات زیادی به قمندانی پولیس پنجشیر و تعدادی از قرارگاهها از کابل فرستاده شد که هیچ مقام دولتی دیگری که در ارگانهای امنیتی ایفای وظیفه داشتند چنین شاهکاری انجام نداده بودند.
با شهادت بهلول خان جنگ در ولسوالی عنابه بیش از پیش دچار پراکندگی شد و در کل بنحوی سراسیمگی ایجاد گردید. بآنهم جنگ و گریز در مناطق زمان کور، عنابه، تاواخ و فراج ادامه یافت که در این جنگها نقش قمندان حسیب (که در جنگهای بعدی بیشتر نقشآفرینی کرد)، جنرال عبدالحسیب آخندزاده قهرمان جنگ بادغیس که جراحات شدید هم داشت و مرزاجان زمانکور قابل تحسین است. از رشادتها و حماسهآفرینی مرد کهنسال اما استوار، جنرال شاه ولیخان دره که از متخصصین سلاح سقیله است باید تحسین کرد. تا آخرین دم ایستاد و جانبازانه رزمید.
سرانجام مقاومتگران همه ناچار به عقبنشینی به سمت کوهها و کوهپایهها شدند. در رخه کاروان دشمن در آبداوه، بازار قابضان و بازار شیخان مورد کمین قرار گرفت و ضربات مهلک به دشمن وارد شد. و چند تن از جوانان سر به کف از قابضان و شیخان جام شهادت نوشیدند دره پیاوشت/چمالورده از اهداف بعدی دشمن در رُخه بود که با تلاش زیاد و با تاخیر توانست پیاده بدون وسایط خود را برساند. جاده را با سنگهای بزرگ بسته بودیم و متعاقبا اولین ضربه مهلک به دشمن در مبدأ ورودی به قریه پیاوشت وارد گردید. بعد در منطقه موسوم به «چلبالا» در مسیر خارج از قریه، دشمن به کمین دومی برخورد. اما ما خط اصلی دفاعی را در منطقه موسوم به «بَنْدَیْ» افراز کردیم تا از مردم و خانوادههایی که در قریه چمالورده و بالاتر از آن به کوهها متواری شده بودند محافظت شود. دشمن در آنروز از پیاوشت بالا نیامد و در صدد تقویت نیروهایشان بالاثر تلفاتشان در منطقه چلبالا بودند. ناگفته نماند که حضور زیاد خانوادهها و مردم ملکی در قریه چمالورده و بالاتر از آن، جنگ را دشوار ساخته بود. عدهای از مقاومتگران مجبور به جابجایی خانواده هایشان شدند.
شهید جنرال ودود زره، مرد آرام و کمسخن اما متین استوار و با اراده که مسئولیت اکمالات جبهه را عهدهدار بود و شهید فهیم دشتی، مردی که در کنار آمرصاحب زخم برداشت و به آرمان او تا شهادت در جریان برپایی مقاومت دوم در کنار همسنگرانش پابند ماند، از قهرمانانی اند که نام شان با قلم زرین ثبت تاریخ خواهد ماند. (در زمینه چگونگی شهادت آنها چند روز قبل در سال روز شهادت شان از همین دریچه پرداخته ام).
مولوی عباسی پریان، عضو شورای ولایتی پنجشیر، احمد جان بهار مبارز نترس و حماسه آفرین، قمندان رفیع پریان مشهور به ملا رفیع،محمد ثناء فرزند قومندان نام دار و عزت مند پنجشیر شهید محمد پناه، عبدالقادر فقیرزاده لغمانی، جوان صاحب قلم و ژورنالیست توانایی که دوشادوش شهید دشتی در تهیه گزارش و رسانیدن صدای مقاومت به جهان نقش بهسزایی ایفا کرد، و مجاهد نستوه و فروتن شهید روحاالله صالح برادر امرالله خان صالح که از اوان جوانی سرخیل مجاهدان بود تا آنکه به درجه شهادت نایل آمد، از دیگر آزادگانی اند که در برپایی مقاومت دوم نقش سرنوشتسازی ایفا کردند. همه مرهون شهامت ها و استاده داری آنها هستیم.
در هرصورت، در جنگ یکماهه پنجشیر تلفات طالبان بسیار سنگین بود. ما بیشترین تلفات را در این جنگ از مقاومتگران محلی داشتیم که شجاعانه تا پای جان ایستادند و برای دفاع از آزادی، عدالت، جان، مال و عزت شان قربانی دادند. یکبخش زیادی از نیروهای امنیتی که به پنجشیر آمده بودند، جنگیدن در یک نبرد نامتعارف را بلد نبودند. بسیاری از آنها از راههای کوهی رهسپار ولایات خود شدند. وسایط زرهی و سنگین وزنی که با خود به پنجشیر آورده بودند نیز کارایی چندانی نداشت زیرا در کمبود مهمات و موجودیت راههای دشوارگذر، ممکن نبود از آنها استفاده معقول صورت گیرد. اما ناگفته نماند که چندتن از پیلوتهای قهرمان قوای هوایی و یکشمار از فرماندهان ارتش ملی، پولیس، کمندوها و سایر نیرو های امنیتی وظیفه ایمانی خود را در قبال وطن و مردم جانبازانه به درستی ادا کردند و هنوز ادامه میدهند که در یک فرصت دیگر به نقش و فداکاری های آنها نیز خواهم پرداخت.
آنچه پس از آن اتفاق افتاد بخش دیگری از داستان است که همه کم و بیش آنرا شاهد بوده ایم. آنچه تا این بخش نوشتیم گوشهای از روایتهای آن جنگ تاریخیست. آزادگان و قهرمانان زیادی در آن جنگ سهم داشتند و هنوز به مقاومت در برابر تجاوز و ظلم ادامه میدهند. نام یکعده از قهرمانان به دلایل امنیتی ذکر نگردیده است، اما در بخشهای دیگر در رابطه به زوایای دیگر و رشادتهای رادمردان آزاده پرداخته خواهد شد. تاریخ از فداکاریها و قهرمانیهای همه سنگرداران آزادهای که شبهای سرد و روزهای داغ را در دل کوها سپری کردند و هنوز ادامه میدهند، خواهند نوشت. در دوسال پسین، باوجود فشار شدید دشمن و کمبود امکانات مالی و نظامی، مقاومتگران هنوز در برابر دشمن متجاوز و ظالم شجاعانه و تسلیمناپذیر سربلند ایستاده اند. مردمی که قربانی میدهند هرگز شکست نخواهند خورد. شکست واقعی تسلیمی و دست کشیدن از آرمان و مکتبیست که به خون هزاران شهید آبیاری شده است. پیروزی از آن حق است و ما پیروز میشویم؛ ان شاءالله العزیز. و ما ذالک علی الله بعزیز.
در یادداشتهای بعدی به زوایای دیگر این روایت نیز پرداخته خواهد شد.
ادامه دارد
نویسنده: فضل احمد معنوی
panjshirnews.com/vdcc.mq1a2bq14la82.html